حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

روی دیگه سکه !!!!!!!!!!!!

طبق عادت همیشگی یه سر به دکه روزنامه فروشی زدم پرسیدم اقا جام جم داری گفت اره یه کم گشتم دیدم پیدا نمی کنم گفتم اقا این جام جما رو کجا گذاشتینه گفت اون بیرون دم در رفتم یکی برداشتم یه نگاهی انداختم ببینم ویژه نامه داخلشه آخه من همیشه این روزنامه رو یکشنبه ها میگیرم فقط برخاطر ویژه نامه هاش دیدم بود دست کردم داخل جیبم یه هزار تومنی در اوردم دارز کردم سمت فروشنده دستشو اورد که بگیره بعد مثل این رق گرفته ها دستشو عقب کشید پرسیم چی شد  !! گفت خورد بده

یه کم جیبارو وارسی کردم دیدم خرد تر از هزار تومن ندارم گفتم شرمنده اقا ندارم گفت نمی دونم اگر روزنامه می خوای باید خورد بدی !!!!!!!!!!

یه کم فکر کردم گفتم خوب اشکال نداره ژس بقیشو مجله میگیرم !!!!!!!!!!!!!!! یه کم منظره مسخره ای پیدا کرده بود بقیشو مجله می برم !!!!!!!!!!!!!!! یه روزی یه کسی بود که خیلی دوسش می داشتم همیشه می گفت برو مجله موفقیت بخر بخون یه کم احساس پیدا کنی شاید اون لحظه همین حرف او بود که باعث شد اون مجله رو به عنوان بقیه پولم بگیرم

نشستم داخل ماشین !!! من که راننده نبودم پس می تونستم قبل از هرچیز ویژه نامه رو. بخونم بعد مجله

از شانس امروزمون این ویژه نامه حرف حساب که نداشت رفتم سراغ مجله شروع کرم به خوندن قبلنا دوست داشتم این مجله رو بخونم گاهی هم می خوندم یه جورای به ادم حال می داد امروزم  اول رفتم سراغ صفحه ۶ خیلی قشنگ بود بعد سخن سر دبیر این دیگه از اون یکی پر مفهوم تر تا اخرش خوندم البته مثل دوران ابتدای بعضی جاهارو تقلب می کردم گاهی چند سطر رو جا میذاشتم و حالا دیگه ولی امروز یه حس دیگه ای بهم می داد از یه طرف صدای اهنگای قدیمی !!!!! میگم قدیمی چون زیاد گوششون دادمه برام تکراری شدنه هر چند تازه از تنور در اومدنه ولی خوب این جوریاس دیگه از یه طرف صدای باد داخل ماشین آخه هوا خیلی گرمه و از یه طرف این مجله که از رو اجبار خریدم کلی بهم فاز داد حالا همین شد که گفتم بیام یکی از اون شعرهای که اساسی به دلم نشست رو بذارم و برم تا بعد دوباره برگردم

منظره

امشب که از ان باغ دلت دل کندم

انگار به احساس خودم می خندم

حالا که به ذهن من میان بر زده ای

این بار ره فاصله را می بندم

*******

این خاطره سبز بهاری از توست

این پنجره رو قناری از توست

هر روز دلم زغصه ای می ترکد

این منظره سرخ اناری از توست


بچه ها به خدا من بی معرفت نیستم همه رو لینک کردم همه نظر ها رو هم خوندم اگر تایید نمی کنم بذارید به حساب خود خواهی من دوست دارم فقط مال خودم باشه نه کس دیگه ای

بهم اجازه میدین؟؟؟

دوستون دارم می بینمتون

راستی سلام!!!!!!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد