حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

سلام بچه ها از این به بعد یه جای جدید می نویسم اگر دوست داشتید به خونه جدید من سر بزنید لطفا با نظ منو خبر کنید  

به امید دیدار

جادوی کلام رو می بینی !!!!!!!!!

یعنی حالم گرفته بود داشتم می ترکیدم ولی از حس و حال خودم چیزی نتونستم بگم  

چرا شو خودمم نمی دونم شاید چون دوست ندارم که دوست بدارم این حالات رو  

خوب خوب و خوش و سرحال باشید به امید یدار 

راستی نظر یادتون نره  

بعدشم  

دوست دارم یه سری مباحث رو شروع کنم در زمینه همون لنگیدن یا نلنگیدنه که خیلی برا خودم مهمه وقتی شروع کردم همه متوجه میشن که چی میگم  

امید وارم پربار باشه و پر برکت  

به امید یدار

چه بخوای چه نخوای یه جاش باید بلنگه !!!!!!

یه جاییش بالاخره باید بلنگه !!!! 

چون تو یه جاییت می لنگه !!!! 

اگر امروزم نلنگه !!!!! 

فردا بیش تر از امروز می لنگه !!!!!!! 

پس چه بهتر که همین امروز یه جاییش بلنگه !!!!!!!!!!!!!!!! 

حالا به نظر شما بهتره کجاش بلنگه ؟؟؟؟؟؟ 

من که میگم هر جاییش که می لنگه بلنگه به جزخود خودش!!!!!!!!!!  

آخه هر جاییش که بلنگه میشه درستش کرد به جز خودش که اصله !!!!!!!!!!!!! 

حالا هر کی فهمید من چی میگم بگه تا بقیه هم بفهمن !!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به امید روزی که نه ما جاییمون بلنگه  اون جاییش بلنگه که این محاله !!!!! 

ژس به امید کمتر لنگیدن  

به کجا چنین شتابان !!!!!!!!!!!!!!۱

سلام به همه من جمله خودم کلی وقته با خودم خلوت نکرده بودم  حتی فرصت نشده به خودم فکر کنم  چه برسه به اینکه بخوام با خودم حرف بزنم !!!!!! اشتباه نکنیدنه دیونه شدمه و نه خل و چل ولی دوست دارم با خودم یکی دوساعتی رو درست و حسابی گپ بزنم !!!!!!! تا دلم باز شه   

یک هفته ای بود که مسافرت بودم تو این صفر یه سری چیز رو خوب درک کرم  

نمی دونم شاید شما هم مثل من باشید وقتی داخل ماشینی میشینید و قصد مسافرت طولانی می کنید دوست دارید پارو رو پدال گاز چنان بفشارید که ماشین به پرواز در بیاد جالب اینه که دوست ندارید هیچ وقت به مقصد برسید جالبه با نهایت سرعت به مقصد نرسیدن !!!!!!!!!!!!! این از اون حرفاست که تو کوزه هیچ عطاری پیدا نمیشه !!!! ولی این حال و روز همه ما ادماست میگید چطور یه کم صبر کنید تا براتون بگم !!!! متوجه هستید که بعد از اینهم عجله برا رسیدن به مقصد چه کاری می کنید ؟؟؟ هیچی واقعیت ماجرا همینه هیچ کاری انجام نمیدید به جز لم دادم و بی خیالی طی کردن  

 فکر می کنید تو این روزگار هر چه با سرعت بیشتری حرکت کنید اخرش از کجا سر در میارید ؟؟؟؟ هر چه جلو تر برید به جای نمی رسید !!!!! شاید بگید نه مار مطمئنن می رسیم ولی خدا می دونه ادما همه بالا خره یه جا درجا می زنن و از اونجا جلو تر نمی رن  و اون محل درجا زدن همون جاییه که قانع میشن همون جایه که خسته میشن حالا چرا خسته میشن ؟؟؟؟ معلومه ادما یه روزگاری زیادی سعی می کنن و بع فکر می کنن به هدف رسیدنه بی خیال میشن   

نمی خوام بگم نبای سعی کرد نباید با سرعت نور حرکت کرد می خوام بگم تو این جریان سریع گذر عمر یه وقتای هم باید ترمز کرد و یه سوال اساسی رو از خودمون باید بپرسیم و اون سوال اینه  

به کجا چنین شتابان ؟؟؟؟ قراره با این عجله به کجا برسیم شاید با جواب دادن به این سوال به اون درجا زدن نرسیم شاید متوجه بشیم برا این حرکت مثل برق و باد باید هدفی هم داشته باشیم هدفی که با این عجله ما سازگاری داشته باشه هدفی که اخرش به قانع شدن منتهی نشه اره بچه ها تو این روزگار مشکلی که خیلی از ما داریم همین هدفه که نداریم فکر میکنیم اگر به مال و منال برسیم به هدف خودمون رسیدیم که اگر این باشه سخت در اشتباهیم  

امروز پای حرف دل استادمون نشسته بودم حرفی رو زد که از او انتظار شنیدن این حرفارو نداشتم  

می گفت من اگر عقل امروزکو داشتم اصلا درس نمی خوندم !!!!!! استادی که برا ما یه جورای الگو بود الگوی از تلاش و زحمت زیاد در راه کسب علم ؟!؟! 

 هر چه فکر کردم فقط یه نتیجه گیری تونستم بکنم !!!! استاد ا برا این تحصیل هدفی نداشته جز رسیدن به مال و دارایی جز پول هدفی نداشته !!!!! که این خیلی بده خیلی خیلی   

بهش گفتم درسته پسر دایی شما تا سوم ابتدای بیشتر نخونده ولی الان سرمایه داره  

درسته پسر عموی شما به زور تونسته مدرک پنجم ابتدای بگیره ولی الان خر پول شده ولی ایا فکر می کنی لذتی که اونا از پولشون می برن بیشتر از لذتیه که خود تو می بری  

فکر می کنید جوابش چی بود ؟؟؟؟؟ اقرار کرد لذتی که خودش می بره بش از اوناست ولی باز هم حسرت اونارو می خوره  

شما فکر می کنید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟ 

اخرش یه روزی میزنم به سیم اخر

آرزومه که یه لحظه      روبروی من بایستی
آخه قلبم نگرونه       توی شهری که تو نیستی

      تو خیال کن آدمای      همه دنیا تو یه شهره
      توی شهر بی تو اما      دل من با همه قهره

توی شهری که تو نیستی      همه جارو غم گرفته
هر کجا رفتی صدام کن       عزیزم دلم گرفته

     شدم اون غریبه ای که      تو نباشی نمی ارزه
     دارم از نفس می افتم      مثل یک گیاه هرزه

زد به سرم ..........

عشق در حیطه فهمیدن ما نیست بیا برگردیم

عشق بازیچه این دست ترک خورده ما نیست بیا برگردیم

عشق راهی است که بی همرهی خزر به ترکستانست

عشق میوه ممنوعه دیروز امروز و فردای هیچستانست

خواهم رفت

آرام و آهسته خواهم رفت به دورها جایی که اثری ازمن نباشد جایی که نفس کشیدن را از یاد خواهم برد در کویری سوزان در انتهای یک قرن درابتدای یک حس در اواسط سرنوشت، من خواهم مرد، معصومانه و پاک در خاکی یخ زده در فصلی دور از گرما، تنها خواهم مرد. مزار خود را سر پناه کبوتران بی‌آشیانه خواهم ساخت، در زمستان سرد و بی روح، گرمای تابستان را به آنان خواهم بخشید، خاطراتم را باقی خواهم گذاشت برای آنان که مرا دوست می‌دارند.
من خواهم مرد با امید اینکه شاید بر مزارم گل سرخی بروید، خدایا اگر سهم من این است که آشیانه‌ای برای کبوتران بی‌بال شوم پس زمانی که کوچ پرستوها رسید به آنان بگو به هر قاصدکی رسیدند داستان مرا بگویند که زمان طولانی است منتظر آنان هستم، به تمام فرشته‌ها بگو بوی گل مریم را برایم بیاورند به آنان بگو که عاشقانه گل‌های مریم را دوست می‌داشتم به تمام مرغان عشق بگو که چقدر عاشق پرواز بودم به صدف‌های دریایی بگو مرا همیشه بیاد داشته باشند، به ماهیان بگو موج‌ها را نوازش کنند بگو که فرشته‌ها بر بالای دریا به استقبالم بیایند بگو که آنان می‌آیند بگو کوچ پرستو‌ها در فصل باز شدن گل‌های سپید زیررنگین کمان خواهد بود(خدای بزرگ بگو که منتظرمی؟)