حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف از رفاقتی که پاره پاره شده !!!!!!!!!!!!!!

دیروز بود داخل نظرات یه نظری رو می خوندم کهالبته نامفهوم بود ولی یه چیزی داشت که برای من مهم بود اونم اسمی بود که یه عمری رو با مالک اون اسم گذرونده بودم .درست حدث زدید عباس رفیقی که آخر کار نامرد از کار در اومد . فکرومو دیروز تا حالا مشغول کرده بود تا امروز صبح این کلمات به ذهنم برخورد کرد و منم نگاشتمشون و اون اینه شاید روزی گذرش به اینجا رسید و اینا رو خوند خدارو چه دیدید  (قربان شما یه عاشق با کس)

ای تو که تنهام میزاری
می خوام که از توبخونم
از همه بی مهریات
از همه نامردیات

یادت میاد اون روزی رو
که دیدمت توی کوچه

تو کوچه نه توی بیابون خیال
توی بیابونی که همش ساخته شد از حرف همه

داد می زدی می خوندی از
تنهای یو بی کسی هات

تا که تو دیدی این منو
جون گرفتی مثل یاس

اما دیگه گذشته اون
روزای تلخ انتظار

دیگه میگی برو عمو
دیگه دوست من ندارم

می خوام دیگه روی تو رو
از توی قلبم بکنم

دیدی فراموش کردنا
این روزا چه راحت شده (راحت تر از خوردن یک لیوان آب ناقابل)

خوب برو اشکال نداره
اگر که دوست داره خدا پشت وپناه توباشه

یادت باشه که من همونم که یه روز
اومده تودم پیش تو تا تورو از تنهایی یات نجات بدم ای بی وفا

یادم نمی ره این همه نامردیاتو ای عزیز
ولی تو اینم حکمتی ست که من باید یاد بگیرم

که توی این دوره زمون کم گیر میاد رفیق خوب
کسی که اعتمادتو خوب بتونه جلب بکنه

دیگه شکستی قلبمو
تو ای عزیز بی وفا

اما بدون نامردی هم
حدی داره ای بی وفا

منم همون محمد شش سال گذشته ای عزیز
ولی نبودی تو همون عباس خوش قلب و عزیز

یادتباشه شکستی ام
یادت باشه کردی منو مثل همون خاکه شیر

ببین بزار تمام کنم
حرفای توی دلمو

دوست ندارم که بیش از این
در فکر تو قوته خورم

آخه نداری ارزش اینهمه وقت گذاشتنو
اینها همش حرفای یک عاشق دل شکسته بود

حالا که به اینجارسید
پس سخن کوتاه باید وسلام

 

نظرات 5 + ارسال نظر
آقای مسلم. سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.daftar-ensha.blogsky.com

سلام دوست عزیز
شعر خوبی بود
در کل پست باحالی داشتی ...
در باره این جور رفاقتها من حرفی ندارم بزنم ...
راستی پستهای قبلیت عالی بودن
من که خیلی خوشم اومد
طاعات .قبول
یا حق

ساینا سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:58 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام .چه فضای وبلاگ عوض شده ! تبریک !
راستی براتون شعری از سهراب را ایمیل کردم ...
بابت بد قولی ام هم معذرت ....

حسرت پرواز پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:06 ق.ظ http://www.hasrate-parvaaz.blogsky.com

سلام دوست خوب خوب خوبم.من شرمندم به خاطر این همه لطف و خوشحالم به خاطر داشتن دوست خوبی مثل شما.چشم سعی میکنم شادی رو مهمون دلم کنم همونطور که شما گفتین.این نگاه شماست که خوب و دوستداشتنیه والا من خودمو اونقدرام که میگین خوب نمیدونم.بازم ازتون ممنونم.بازم پیش من بیاین.منتظر حضور سبزتون هستم.
شاد باشین...

ن پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ب.ظ

شعرت خیلی با احساس بود امیدوارم دوستت این حرفهارو بخونه شاید بعد از ۶ سال اون ته مها یکمی احساس براش مونده باشه

تشکر از همرامیتون منم امیدوارم هرچند........

بهنوش یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ http://jabe20azar.blogfa.com

من نمی دانم و همین سخت مرا می ازارد
که چرا انسان
این دانا این پیمبر
در تکاپوهایش ره نبردست به اعجاز محبت
و نمی داند که
در یک لبخند قشنگ
چه شگفتی ها پنهان است
من برانم که دراین دنیا
خوب بودن
به خذا سهل ترین کارهاست
من نمی دانم که
چرا انسان تا بدین حد
با خوبی بیگانه است
و همین سخت مرا می ازارد...

سلام:
خوبی؟از این که به وبلاگم سر زدی ممنون و خوشحالم بابت این که به جمع دوستام اضافه شد.
وبلاگ قشنگی داری راستی این شعر مال خودته؟ گر چه زیاد از اشعاری که به زبون محاوره ایه خوشم نمیاد اما شعر با مفهومیه
به امید روزی که تو وبلاگت شعری از بی وفایی نباشه گرچه بی وفایی قسمتی از زندگیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد