پاک و آبی مثل شیشه
قلب تو باشه همیشه
برای یه لحظه لبخند
تک و تنها دل نمی شه
شیشه های خونه ما
شیشه های مات از غم
شیشه های دل شکسته
سنگ غم شکسته از درد
خاطرات روی شیشه
وقتی شیشه ها بخارن
چه قشنگه با تو اما
بنویسم از نگاهم
یکی گفت شیشه ها اما
قلبی تو سینه ندارن
سنگ و سردن مثل یخ ها
چاره ای جز این ندارن
ولی اما توی سرما
توی برف و توی کولاک
وقتی شیشه ها بخارن
یه غمی تو سینه دارن
می نویسم روی شیشه
خاطرات تو و اون روز
روزای با تو و ابری
مثل باریدن هر روز
می نویسم که تو رو باز
می بینم میون خوابم
می دونی مثل قدیما
عاشق سیب گلابم
می نویسم با همبن دست
روی این بخار شیشه
با تموم جون و دل باز
هنوزم عشقت رو دارم
ولی اما چه عجیبه
شیشه ها که دل ندارن
شیشه های مات و مبهوت
شیشه ها که غم ندارن
چرا پس گریه می کردش
شیشه شکسته گاهی
وقتی از دلم می گفتم
روزگاری , خاطراتی
می دونی یه رازی امشب
شده افشا روی شیشه
راز دلشکستگی ها
میون من و یه شیشه
کی می گه قلبی ندارن
شیشه ها میون سینه
کی می گه عشقی ندارن
مثل آدم دل شیشه
برای یه لحظه لبخند
من و شیشه غرق نوریم
غرق احساس دوباره
مهمون یه آسمونیم
رنگ شیشه ها خیاله
پشت شیشه ها نگاهه
بنویس حرف دلت رو
تا که شیشه ها بخاره
راستی گوینده این شعر رو هم نمی شناسم
دوست داشتین نظر بدین و خوشحال کنید مارو تا دیدار بعد فی امان الله