تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست ای که شبهای بارانی در کوچه های ذهنم پرسه می زنی از پنجره کلماتم بر واژه های سوزان دلم می گذری و مرا در پاییز تنهایی رها می کنی بی انکه از چشمان نمناکم خبری بگیری
سلام محمد عزیز نمی دونم چرا مجبور شدم چند بار این پست زیبا را بخوانم تا بفهمم !!؟ وبعد از خواندن اش این جملات تو ذهنم نقش بست ! . و چشمان نم ناکم برای عابری اشک می ریزد که برای آخرین بار هم از کوچه ی پاییزی دلم گذر کرد بی آن که اشک های یخ زده ام را لمس کرده باشد ! و حالا من ماندم و چشم های بارانی و کوچه پاییزی که یادآور حضور اوست !!! . خوب زیاد جدی اش نگیر ...همین جوری تو ذهنم نشست و برات نوشتم موفق باشی
سلام محمدجان آموزش راادامه دادم اگردوست داشتی برنامه من رابه دوستانت معرفی کن. وقتی کسی ازاشگ سخن می گوید نمی دانم چرا چشمهایم همیشه آماده باریدن است.اگربدانم ازکدام دیاری بعدازآموزش یک دعوت تمرینی داریم . تشکرازحضورت
سلام محمد عزیز
نمی دونم چرا مجبور شدم چند بار این پست زیبا را بخوانم تا بفهمم !!؟
وبعد از خواندن اش این جملات تو ذهنم نقش بست !
.
و چشمان نم ناکم برای عابری اشک می ریزد که برای آخرین بار هم از کوچه ی پاییزی دلم گذر کرد
بی آن که اشک های یخ زده ام را لمس کرده باشد !
و حالا من ماندم و چشم های بارانی و کوچه پاییزی که یادآور حضور اوست !!!
.
خوب زیاد جدی اش نگیر ...همین جوری تو ذهنم نشست و برات نوشتم
موفق باشی
وای تو واسه همث پست های من مطلب گداشتی خیلی خیلی خیلی ممنونم که این همه وقت گذاشتی مگه دنبال این شعر می گشتی ؟ شرح پریشانی من؟ به هر حال ممنونم
اره دنبال این شعر می گشتم بعد با یه عاله مطلب قشنگ مواجه شدم بعد دلم نیومد بذارم و برم اره
همشو دوست داشتم پس برا همش نظر گذاشتم
به امید دیدار