حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

طالب یک لحظه دیدار رخ یاریم و بس

طالب یک لحظه دیدار رخ یاریم و بس

بنده ء چشمان شوخ و روی دلداریم وبس

روز بر در دیده داریم تا پیام آید ز دوست

تا سحر هر شب به یاد دوست بیداریم و بس

ناله دارم از جدایی همچو نی از سوز دل

کز فراق روی جانان زار و بیماریم و بس

روزها شب می شود در حسرت دیدار دوست

شام را تا صبح با یادش به سر آریم وبس

انتظار از حد گذشت و نامه ای نامد از او

همچنان دیوانگان رسوا در انظاریم و بس

 

نیستی که ببینی چگونه بی تو تنها درغروب دل نواز کوچه باغ عاشقی قدم می زنم

     نیستی که ببینی  شب بی تو غم آلود است

 نیستی که ببینی  برسرقرار پا به پای آن درخت چنار پیر شدم

     نیستی که ببینی ابرهای عاشق چشمم در نبود تو بارانی است

 نیستی که ببینی گلزار دلم مدتهاست که بیابان شده است وعطش ناک عشق توست

    نیستی که ببینی لعل لبانم بی تو پای آن درخت چنارعشق را به همراه خود به خوابگاه ابدی می برد

 ولی این را بدان شاخه گل رز تو هنوز در دلم سرخ است

 

 

اینم برا قهر مانا

       قهرمانی 

                       سرخپوشان رو به همه هوداران پر شور پرسپولیسی تبریک میگم 

                           قهرمانی و رفتن به آسیا نوش جون پرسپولیسیها      

ادامه مطلب ...

نمی دانم چرا دل بی قراره

تقدیم به چشمهایی که در راه مانده اند
و دلهایی  که انها را رانده اند 
وتقدیم به اشک هایی که قلب هایشان شکست
و عهد هایی که کسی ان را نبست .... 

مَبار ای آسمان امشب تو دیگر  که من دیشب به جایت گریه کردم  
  نشستم در فراغت گریه کردم ز داغش ، بی نهایت گریه کردم...

هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد.
من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد
اون که عاشقانه خندید خنده های منو دزدید
زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید ....

در غریبی ناله ها کر دم کسی یادم نکرد ،
در قفس جاندادم و صیاد ازادم نکرد،
ضربه مردم چنان از زندگی سیرم نمود،
ارزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد

عشـــــــــق بـــــی پــایــان

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

...

..

.

.

.

.

.

.

درد عشـــقی کشیده ام کــه مپرس
زهر هـــجری چشیده ام کـــه مپرس

گشتـــه ام در جهـــــــان و آخـــر کــار
دلبــــــــری بـــرگـزیده ام کــــه مپرس

من بـه گــوش خود از دهـــنش دوش
ســـــــخنانی شنــیده ام که مپـرس

سـوی من لب چه میگزی کــه مگوی
لب لعــــــــلی گزیده ام کــــه مپرس

عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

ارزو دارم شبی عاشق شوی
****
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
****
می رسد روز که بی من لحضه هارا سرکنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
*****
می رسد روزی که در کنار عکس من
خاطرات کهنه ام را مور به مو از بر کنی

فلسفه ملاصدرا درباره خدا

فلسفه ملاصدرا درباره خدا

خداوند بی نهایت است و لامکان و لازمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
وبه قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا
یتیمان را پدر می شود و مادر

ناامیدان را امید می شود
گملشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود و همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از هر ناجوانمردی ، ناراستی و نامردی
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازوهایتان را میزان می کند
در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟؟

[ویژه] فرزند احمدی‌نژاد: پدرم اشتباهی رئیس جمهور شد!

[ویژه] فرزند احمدی‌نژاد: پدرم اشتباهی رئیس جمهور شد!

شهاب‌نیوز ـ علیرضا احمدی‌نژاد فرزند دکتر احمدی‌نژاد طی مقاله‌ای که روز دوشنبه در وبلاگش منتشر کرد، به یکی از smsهای رایج علیه پدرش پرداخت. 

به گزارش خبرنگار شهاب‌نیوز، متن کامل این یادداشت که با عنوان «رابطه دایره و اشتباهی بودن احمدی‌نژاد» منتشر شده، به شرح زیر است: 


«احمدی‌نژاد در سال 1392: من نه استاندار بودم نه شهردار بودم و نه رئیس‌جمهور بودم من هیچ‌کدام از این‌ها نبودم من فقط اشتباهی بودم!؟»

فکر می‌کنم پس از پایان سریال مرد هزار چهره اولین پیامک طنزی که برام اومد همین بالایی بود، از این دست پیامک‌ها کم به دست من نمی‌رسد و من هم مثل بقیه می‌خندم و برای دوستام می‌فرستم و...، اما نمی‌دونم این آخری چرا یه جورایی من رو به فکر وا داشت،... من اشتباهی بودم!

چند وقت پیش بابام (دکتر احمدی‌نژاد) تعریف می‌کرد که یکی از این آقایون بهش گفته بود که می‌دونی مشکل شما چیه؟ و بعد ادامه داده بود که مشکل شما اینه که خارج از دایره هستی برای همین هم هست که چپ و راست، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب {داخل دایره‌ای‌ها!!} باهات این‌طوری برخورد می‌کنند.

تو این سه‌سال به واسطه اخباری که به دست ما می‌رسید و شرایطی که یک نفر مثل من دارد واقعا به این نکته پی بردم که احمدی‌نژاد اشتباهی رئیس‌جمهور شد! آخه نمی‌‌شود که یکی بیاید همین‌جوری بخواهد نون‌‌‌ها رو آجر کنی، زنجیر اون دایره رو پاره کند و بخواهد که به سمت عدالت (به سمت عدالت) حرکت کند و نخواهد در این بین سهم دوستان داخل دایره را بدهد، کسی بیاید که نخواهد ...

خلاصه این که تو این دوره زمونه که اتحاد یک حرکت کمیاب اجتماعی است با کمی دقت می‌توان شاهد شکل‌گیری یک اتحاد بزرگ اصول‌گرایان (+) اصلاح‌طلبان _ در جهت دوختن و اتصال نقاط آسیب‌دیده دایره و همچنین بیرون انداختن نفوذی‌‌‌های احمدی‌نژادی در دایره بود که خوشبختانه فکر می‌کنم این اتحاد تا سال آینده به 100درصد برسد.

احمدی‌نژاد اشتباهی بود چون معادلات نباید اینجوری جواب می‌داد و اشتباهی بود چون صاحبان اصلی این انقلاب (مردم) حامی او بوده و هستند و اشتباهی خواهد بود تا وقتی بخواهد با مردم باشد. 

هر گونه نقل قول یا انتقال این مطلب در همه جا بدون اجازه جایز است.
«حمله فرزند احمدی نژاد به منتقدین دولت» تیتر مناسبی برای دوستان تابناک و آفتاب و مهتاب و شبتاب و غیره است
موضوع بعدی مقایسه ای است بین....
یاعلی