حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

صفحه به صفحه کو به کو

برگه به برگه کو به کوه

در پی ان خمار روی

عقل و دلم به دست اوی

صدای من گشته خموش

از بر اون عزیز روی

 

یه چیز

درد من پنهانیست

دل من زندانیست

عمر من حیرانیست

فکر من آشوب است