مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست
داشتند.
زن: یواش تر برو, من می ترسم.
مرد : نه, اینجوری خیلی بهتره.
زن : خواهش میکنم, من خیلی می ترسم.
مرد : خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن : دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی.
مرد : منو محکم بگیر.
زن : خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد : باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری, آخه نمیتونم
راحت برونم. اذیتم میکنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه
آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد, یکی از دو سرنشین
زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون
اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای
آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می
یابد که نفس آدمی را می برد.
وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
سلام
این برای دومین باره که وقتی وارد بلاگ اسکای می شم می بینم که به روزی. این اتفاق رو به فال نیک می گیرم.
واقعا که آخرش بود. خیلی غم انگیز بود.
به امید دیدار
قربان عزیز دل اینم از ....
نظر لطفته عزیز
سلام دوست خوبم.
ممنونم از اینکه همراه همیشگی من و وبلاگم هستی.
شرمنده که خیلی دیر اومدم.
بعد از مدتها آپ کردم. خو شحال میشم سری بهم بزنی.
با آرزوی پایداری شادیهایت...
سلام عزیز
خواهش می کنم
اشکال نداره پیش میاد دیگه
خاهم امد و بهت سر می زنم
سلام محمد جان. خیلی قشنگ و جالب بود. داستانت حرف نداشت.
من هم آ~م
منتظرتم
موفق باشی
میشه گفتم یه داستانه ولی شایدم یه واقعیت باشه
بهت سر می زنم عزیزم
برای یک لحظه شکه شدم !
...
نقطه نویس ١٧ ساله از تهران
قبول دارم
برای بار ىوم که میام به وبتزاما شما باؤىیى منو پس نمیدید؟
یعنی چی؟
اون موقع که مینوشتم حواسم به فونت نبود.
بخشید
اصولا من دوست دارم با همشهریام که وبلاگ نویسی میکنن دوست بشم.
به خصوص بر بچ باحال قم
حالا خوشحال میشم شما هم به جمع دوستان من بپیوندی
قربان امیر حسین جان برم
ماهم دوست دار دوستی با این برو بچ با حال هستیم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
با این حساب من لینک وبلاگ شمارو به جمع دوستان اضافه می کنم تا بیشتر شمارو زیارت کنم
در پناه او که خود می دانی
الهی بمیرم این چه نازه
خدای من
اول سلام
باد امدو بوی انبر اورد بعد از قرنی چشم ما به جمال شما روشن شد
بعدشم این چه حرفیه می زنی ها؟
خدا نکنه
قربون تو
به امنید دیدار
Bavaret nemishe, vali ashkam ro dar avordi... motmaenam ye dastan bude chon tu in 2nyaye 2rogh ke eshgh ham ba un zade shode, asheghi chun marde asheghe ghesat peida nemishe... Na, peida nemishe
خوب اینم نکته ای هست و ....
از بس نا یابه به نظر پیداشدنی نیست