حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

در کف مستی نمی بایست داد

دست عشق از دامن دل دور باد!

می توان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود، ایست!

باد را فرمود، باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را

بی گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی بایست داد

نظرات 2 + ارسال نظر
رویای خاکستری پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ

دوباره سلام.
خیلی عالی بود. با این که کلم کاش زیاد جالب نیست توی زندگی. اما در قالب شعر و متن بی نظیره.
مرحبا

سلام
کلمه ای کاش اصلا جالب نیست آخه خبر از کوتاهی در زمان گذشته میده و یه جورای بوی حسرت ازش به مشام میرسه
ولی گاهی هم گریزی ازش نیست هر چند تلخ باشه
می ونی وحید جان دوست دارم کلی از حرفای رو که تو این مدت یک سال و اندی نوشتمه اینجا بذارم ولی نمی دونم چرا مرددم همینه که فعلا بی خیال شدمه
بازم ممنون بابت اومدنت
نمی دونی دیدن رفقای قدیمی چه حسی به ادم میده
مشتاق دیدار تو هستم به امید دیار

Ravi پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:59 ب.ظ http://gavanekavir.blospot.com

salam/ey kash az dandze naomidi boland nemishodi.be khorshid behtar negah konagar cheshmha ro mizaneh vali barye zendeh mondan lazeme.
be sheerhayam sari bezan
istadeh bash

سلام
اره ای کاش ولی ....
سر می زنم
به امیددیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد