حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

یه چیز

باد می زد شانه بر زلف سکوت
<< خضر فرخ پی کجا باد و باران را چه شد؟ >>
 افتاب امد کنار در نشست و گریه کرد
<< مهربانی های یاران را چه شد؟ >>
در شلال گیسوان یار دلها خفته اند 
پس کجا رفتند
<< اواز هزاران را چه شد؟ >>
هر ستاره سوخت در این اسمان یادش بخیر
در میان کوچه ؛ خواندی
<< میگساران را چه شد؟ >>
چشم نرگس در فراق چشم تو در خاک خفت
خاک را ؛ اخر چه امد
<< روزگاران را چه شد؟ >>
 در شب ما ؛صبح هرگز برنتابد تابناک
 در کنار هر دریچه
<< تک سواران را چه شد؟ >>
روزگاری جان مان در اتش عشقی بسوخت !
من به خاکستر نشستم
<< هوشیاران را چه شد؟ >>
اسمان ارزومندان چو رنگ شب گرفت
بانگ تلخ گریه امد ؛
<< باد و باران راچه شد؟ >>
در جهان سرد غربت ؛ صد پر پروانه سوخت
پر شکسته ریختند بر خاک
شمع ها خاموش شد ؛ هان
<< گلعذاران را چه شد؟ >>
 موج موی سوگواران در ستیغ شانه خفت
 لاله ها چون دل سیه ماندند ......................

( مهدی اخوان لنگرودی )
من دیگه چیزی نمی گم این شعر همشو گفته

عیدانه

مهربان پروردگارم!

 به پاسداشت مهرورزی تو،

 روزه گرفتیم و اکنون به نماز فطرت،

 پاک میرویم و در آبی رحمتت روح و جان می شوییم و تن پوش آمرزش بر تن می نماییم.

در این لحظه های سبز استجابت،

 شاخه های نخل آرزو را در دست می گیریم و ظهور موعود آخرین را از تو میخواهیم

عید سعید فطر، عید آسودگی از آتش غفلت و رهیدگی از زنجیر نفس، بر میهمانان حضرت حق مبارک باد. 

 عید رمضــــــان آمد و ماه رمضان رفت

صد شوق که این آمد و صد حیف که آن رفت

آره عزیز اینم رفت  می دونی عیب زمان چیه اینه که آرام و بی صدا می گذره بدونه این که متوجه گذر اون بشی یه وقت سر می اندازی که دیگه خیلی دیره هر چه فریاد بزنی دیگه فایده ای ندارد

در اون زمان چیزی که به جای نرسد فریاد است.

میگن هر گلی یه بوی داره پس مراقب باشیم این گلهارو به سادگی از دست ندهیم.

التماس دعا در این روز عزیز از همه عزیزان همراه.

 

اللهم انی اسئلک فیه ما یرضیک

از منزلی دیگر گذشتم

 به تو نزدیک شدم یا دور؟

این است پرسشمان اینک

اکنون کجا ایستاده ایم؟

و نسبتمان با تو چیست؟

راه یا فته ایم یا راه گم کرده ؟

این درست است که مقصد و مقصودمان تو بوده ای

 لیک گفته بو دندمان :

گمان مبرید راه چندان روشن است و هموار که

به راحتی طی طریق توانید کرد.

که اگر چنین بود ، این همه روندگان نارسیده

ـ در حوال جاده ـ این چنین واله و حیران نبودند.

ما نیز چندان که طول راه به قدمهای همت کوتاه می کنیم

در دایره تردیدهای خویش نیز در تردیدیم.

چشمی به حال خود و چشمی به دست یار ـ در نوسانیم در بین خوف و رجا ـ

طمع به رضوان رضایتت بی تابمان می کند و آگاهی مان به رسوای های خویش بی قرار .

باران رضایتت چنان زاینده و آبر کرامتت چنان گسترده که

می شاید در راه رضایت دل به دریا زنیم پا در راه نهیم

و دست به دعا بر آریم , که :

اللهم انی اسئلک فیه ما یرضیک.

آره رمضان امسالم مثل هر سال دیگه داره می گذره و داره میره ، نمی دونم چقد برای ما برکت و خیر داشت .

 

کمال عشق

امشبم یه شب دیگه است شب ۲۱ رمضان ۲۱شب مثب ابر بهاری چنان باسرعت گذشت که انگار اصلا نیامده بود

دل ادم یه کم میگیره ادم غصه دارمیشه مگه آدم چقدر عمر میکنه نهایتش ۵۰ یا ۶۰ سال با این حساب یک سوم این عمر سپری شده گذشته .

شهادت مولی موحدان علی ابن ابی طالب علیه اسلام روهم به شما دوستان گرام تسلیت عرض می کنم و این شعر رو به شما عزیزان نثار می نمایم

کمال عشق

بیا ای دوست تا باهم بسوزیم                   چو شمع محفل ماتم بسوزیم

من و تو سوگوار یک عزیزیم                        بیا تا هردو در یک غم بسوزیم

بیا چون شمع و چون پروانه باشیم                 به گرد هم بررای هم بسوزیم

بیا با محرمان دمساز گردیم                             چرا از طعن نامحرم بسوزیم

چو می خواهی در ان عالم نسوزی             همان بهتر در این عالم بسوزیم

به خورشید محبت ره توان برد                   اگر یک صبح چون شبنم بسوزیم

چو می باید بسوزد سینه بگذار                            بیاد عترت خاتم بسوزیم

کمال سوختن عشق علی است                      مبادادر عزایش کم بسوزیم

نسوزد آفتاب حشر مارا                                     اگر از داغ او یکدم بسوزیم

(محمد)باز از سوز جگر گفت                             بیا ای دوست تا باهم بسوزیم 

دوستان دیگه وقت رفتنه توقف جایز نیست .

بریم ببینیم میشه خودمونو احیا کنیم یا فقط شب رو احیا میکنیم