عشق با روح شقایق زیباست
عشق با حسرت عاشق زیباست
عشق با نبض دقایق زیباست
عشق با زهر حقایق زیباست
عشق با
در حسرت دیدار تو بودن زیباست
جوانى (فرصت نیکو ) و (نسیم رحمت) است که باید به خوبى از آن بهره جست و با زیرکى , ذکاوت و تیز بینى آن نعمت خداداد را پاس که این فرصت, (ربودنى) و (رفتنى) است وضایع ساختن آن, چیزى جزغم, اندوه و پشیمانى را براى دوران پس ازآن به ارث نمى گذارد.
زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه گرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد, از این رو بزرگترین فن بهتر زیستن, بهره جستن از فرصتهاى بى نظیرى است که برما مى گذرد; این سخن امام صادق(علیه السلام) را باید جدى گرفت.
به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن را تإخیر اندازد, روزگار همان فرصت را نیز از او برباید, زیرا کار ایام, بردن است و روش زمان, از دست رفتن.
امام صادق (علیه السلام)
سلام دوستان
هیچ توجه کردین وقتی رمضان میرسه مثل اینکه مام خدارو به یاد میاریم البته محرمم این حس رو داریم .
منم امشب غافل از همه چیز مثل بقیه شبای سال داشتم می نوشتم میخوندم تواینترنت سرک میکشیدم که یه دفعه یه چیزی به ذهنم اومد . شاید حدس زده باشین !!!!!!!!!!!!
امشب شب ۱۹ رمضانه دلم گرفت از همه چیز بدم اومد گفتم باید یه سر برم مسجد حضرات مداح غوقای به پاکردن . مگه ما سالی چند تا از این شبا داریم .
حالام میخوام برادر کوچیکم روبیدار کنم با هم بریم
از همه شمام التماس دعا دارم
فی امان الله
have a nice day
بشنو این نی چون شکایت می کند
از جــدایــی ها حــکایـت مـی کنـد
کـز نیـسـتان تـا مــرا بُـبـریــده اند
در نَـفیـــرم مــرد و زن نالیــده انــد
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تـا بـگــویــم شــرح درد اشــتـیـاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جــویــد روزگـار وصــل خویــش
مـن به هـر جـمعیتـی نـالان شدم
جفت بـَدحالان و خوش حالان شــدم
هر کسی از ظـِّن خـود شـد یـار من
از درون مـن نـجُـسـت اســرار مــن
سـِّـر مـن از نـاله ی مـن دور نیـست
لیک چشم و گوش را آن نور نیسـت
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دیدِ جان دستور نیسـت
آتشست این بانگ نای و نیسـت باد
هر کـه ایـن آتـش نـدارد نیـست بــاد
آتـشِ عشقسـت کــانــدر نــی فـتـاد
جوشـش عشقسـت کانـدر مَی فتـاد
نی حــریفِ هــر کـه از یـاری بــُرید
پرده هــایش پــرده هــای مـا دَریـــد
همچو نَـی زهـری و تَریـاقـی کـه دید؟
همچو نی دَمساز و مشتاقی که دید؟
نَــی حـدیـثِ راهِ پــُر خــون مـی کـنـد
قصــّه هـای عـشـق مجنـون می کنـد
محـرم این هـوش جُــز بیـهوش نیست
مـر زبـان را مُشتـری جز گوش نیسـت
در غـــم مــا روزهــا بیـگــاه شـد
روزهـا بــا ســوزها همـــراه شــد
روزهـــا گــر رفـت گــو رو بـاک نیست
تو بمان ای آنـکه چـون تـو پـاک نیست
هــر کــه جز مـاهی ز آبش سیر شد
هـر کـه بـی روزیـست روزش دیــر شد
در نیــابد حــال پُـــختــه هیــچ خـام
پــس ســخن کــوتــاه بــایــد والـسلام
این شعر روح منو تازه میکنه