حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

حرف دل ...

در این بازار گرم نا امیدی به فریادم رسی با چه امیدی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا، حسین

کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار به رو زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی

کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله ی برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی

آن انتقام گر نفتادی به روز حشر
با این عمل معامله ی دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند

بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند

وآنگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند

ادامه مطلب ...

دلی که پر پر می زنه *** همینجا او جون می کنه

سلام بچه ها یه کم دلم گرفته بود گفتم بیام اینجا و حالا اومدم و الان دوست دارم یه چیز از خودم بذارم . 

صبح بود که اینارو نوشتم بعد از خواب گفتم شاید با اومدن اینجا یه کم اروم بگیرم و بعد برم سر درسها آخه خیلی مشکل شدنه
امتنحان قبلی رو خوب ندادم یعنی اون نمره ای رو که انتظار داشتم نمی تونم بیارم البته این چیز تازه ای نیست آخه محمد همیشه اینطوره همیشه حق خودشو بیش از اون چیزی که تو دست داره می بینیه به قول مامانم زیادی از خودم انتظار دارم چه کنم اینم از خصوصیات منه  

اگر اخر نمره رو هم بارم بازم حس می کنم باید بیشتر می اوردم !!!!!!!!!!!!!
حالا از این حرفا که بگذریم بذارید تراوشات مغز خودمو الان برا تون بذارم یادتون باشه هرچه دوست دارید گیر بدیدن آخه دوست دارم کل کل کنم !!!!!!!!!!!!! 

  

 دلم می خواد داد بزنم

 همینجا فریاد بزنم

 بگم دلم تنگ برات

 به خاطر ناز نگات

 بگم چقدر خسته شدم

 اسیر پا بسته شدم

بگم بیا اینجا بمون  

همیشه با من تو بمون  

بگم از اون مهر و و وفا  

جا بزاریم رسم جفا  

دلی که پر پر میزنه  

همینجا او جون میکنه  

 

 خوب اینم از گفته امروز من
ببینیم چی پیش بیاد نظر یادتون نره ها  

می بینمتون به امید دیدار

شاید

سلام بچه ها
اره شاید چون هیچ چیز قطعی نیست  پس منم میگم شاید تا یه روزی کسی نگه اهای محمد چرا بد قول شدی
یه مدت مدید بود نمی شد بیام یه حسی بود ولی قصد کردم دوباره برگردم و دوباره جون بگیرم آخه وقتی با شما ها هستم روزگار بهتر میگذره همین شد که اومدم و همه رو دعوت کردم حالا نوبتی هم باشه نوبت معرفت شماهاست من که وظیفه خودمو انجام دادم  

بعدشم بگما من از این به بعد فقط کسای رو که اومدن و سر زدن دعوت می کنم کلی هم حرف دارم که برا تون از این به بعد می نویسم
البته من معمولا شبا میام یه چیز در حدود ساعتای ۳ یا ۴ اینم فقط چون این زمان رو برا نوشتن دارم قبل از اینم یه چند تا پست گذاشتم واسه دست گرمی که فکر کنم ارزش خوندن داشته باشه اگر خوندین برا اونا هم نظر بذارین
این متن رو هم برا شما میذارم تا یه کم استفاده ببرید و شاید ...
       دوستون دارم تا فردای بهتر

 

و اما شاید !!!!!!!!!


آسمان آبی است؛شاید بهار با توشه ای از شادی از دور دست ها سو سو می زند؛
شاید
هنوز هم رودها خروشانند؛شاید هنوز هم ماهیان تشنه در دریا های خشک
به چشم می
خورند؛؛؛....
ما که از روی حسادت شما را در چاه نینداختیم؛
ما که جامه ی خون
آلود شما را به یعقوب نشان ندادیم؛......
یوسف یعقوب گم شد ؛ یعقوب از شدت گریه
ز دوری یوسف چشمانش کور شد؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
یوسف ما غایب شد ؛ از شدت گناه چشم و
گوشمان بسته شد؛؛؛؛
 به ما که گنه کاریم نه؛ به یعقوب ؛ به سر بریده ؛ به سینه
شکسته رحم کن و باز آی؛؛؛
یوسف گم گشته باز آید به کنعان ؛غم مخور
کلبه ی
احزان شود روزی گلستان ؛غم مخور
ای دل غم دیده حالت به شود ؛

عشق در حیطه فهمیدن ما نیست بیا بر گردیم

عشق در حیطه فهمیدن ما نیست بیا بر گردیم 

 آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست بیا بر گردیم 

 گریه هامان چه قدر تلخ ببین رنگ ترحم دارد  

تا زمین دشمن خندیدن ما نیست بیا بر گردیم

خیانت پنهان

واژه انگلیسی کلمه پپسی PEPSI مخفف جمله زیر است:

Pay Each Penny Save Israel

معادل فارسی:پرداخت کنید هر مبلغی را برای نجات اسرائیل

متاسفانه به علت پایین بودن سطح معلومات و هوش و آگاهی لازم برخی از مردم  و خیانت های پنهانی از قبیل این طور مسائل به جامعه ما شده که مستلزم هوشیاری و آگاهی دادن به دیگران نیز است.

من هم وظیفه خودم دونستم تا این آگاهی رو به شما بدم

علاوه بر اینها این نوع نوشیدنی حاوی مقدار زیادی اسید فسفریک۴ = PH است که به شدت برای سلامتی مضر است به حدی که در آینده موجب پوکی استخوان تا حد ۱۰۰٪ نیز می شود همانطور قند فراوان آن که باز خودتون اطلاعات بیشتری تو این زمینه دارید و به مضرات اون تا حد زیادی اطمینان دارید.

امیدوارم که با اشتهای بیشتری از این نوشیدنی میل کنید!...

آزارم می دهی ... به عمد ...

آزارم می دهی ... به عمد ... اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ... نه گله ای نه شکوه ای حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است. دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است . انتظار بی مفهوم است . نه کینه ای . نه بغضی . نه فریادی . فقط صدای چلک چلک باران این منم که روی وسعت دل زمین می گریم....

 

آزارم نده.............

فقط سلام


نمی دونم چرا دوست ندارم چیزی بنویسم ولی بلاخره یهروز میرسه که کلی می نویسم
یه چیز جالب اگر یادتون باشه اولای نویسندگی اینجا قرار بود برا کنکور بخونم خوب اواسط کار بود که وسوسه های بچه ها به بار نشست و مارو از این ازمون منصرف کردن و ماهم رها کردیم تا یک هفته ای مونده بود به کنکور که بادیدن ابجیم موقع خوندن کتب کنکور منم تحریک شدم شروع به خوندن کنم قبولی برام مهم نبود ولی فقط چون تو شرایط روحی خوبی نبودم سرگرمی خوبی برام بود و تونست یک هفته ای رو برام پر کنه ولی امروز با نتیجه ای که دیدم کلی حیرت زده شدم قبولی تو کنکور اونم همه موراردی که انتخاب کرده بودم امروز شاخ در اوردم
حالا این در حالی یه که امسال برا ارشد می خونم حالا موندم انتخاب رشته کنم یا نه نمی دونم شاید بشه که بشه شایدم نه
خوب می بینمتون تا یه روز دیگه